Comments on: یک ماه: نگریستن به نقطه‌ها http://www.signal2noise.ir/?p=128 S  I  G  N  A  L     T  O    N   O  I  S  E Sun, 13 Oct 2013 04:05:50 +0000 http://wordpress.org/?v=2 by: Anonymous http://www.signal2noise.ir/?p=128#comment-2681 Thu, 01 Jan 1970 03:30:00 +0000 http://www.signal2noise.ir/?p=128#comment-2681 "آدم نمی‌تواند نقطه‌هایی که در زندگی‌اش به هم وصل می‌شوند و مسیر زندگی او را می‌سازند با نگاه به پیش و روبرو به هم وصل کند و مسیر را ببیند. او می‌گوید که مسیری که این نقاط می‌سازند را فقط با نگریستن به گذشته می‌توان دید" شبیه تعریف فرآیند های سازگار است : adapted processes بد نیست در بین تمام موضوعات متنوعی که بهشان سر می زنید ، سری هم به فرآیند های تصادفی و بخصوص حساب دیفرانسیل تصادفی بزنید . البته اگر تا بحال نزده اید ! دنیای جذابیست و مرتبط با مطالعات و کارهایتان شاد باشید “آدم نمی‌تواند نقطه‌هایی که در زندگی‌اش به هم وصل می‌شوند و مسیر زندگی او را می‌سازند با نگاه به پیش و روبرو به هم وصل کند و مسیر را ببیند. او می‌گوید که مسیری که این نقاط می‌سازند را فقط با نگریستن به گذشته می‌توان دید” شبیه تعریف فرآیند های سازگار است : adapted processes بد نیست در بین تمام موضوعات متنوعی که بهشان سر می زنید ، سری هم به فرآیند های تصادفی و بخصوص حساب دیفرانسیل تصادفی بزنید . البته اگر تا بحال نزده اید ! دنیای جذابیست و مرتبط با مطالعات و کارهایتان
شاد باشید

]]>
by: رضا http://www.signal2noise.ir/?p=128#comment-2298 Thu, 01 Jan 1970 03:30:00 +0000 http://www.signal2noise.ir/?p=128#comment-2298 چقدر جالب! این برای من هم همیشه پیش می آد! چیزی می شنوم، یا می خونم یا کاری انجام می دم و انگار که قرار بوده برای یه اتفاق مرتبط با اون آماده بشم! و ناگهان اتفاق مربوطه می‌افته! دو تا نظریه در مورداش دارم! یا علت اینه که به خاطر علاقمندی‌های به شدت متنوع‌ام خیلی اینور و اونور سرک می کشم و خب بالاخره از این همه قلابی که آویزون کردم یکی اش به یه جایی گیر می کنه! یا اینکه علاقه مندی های پنهان من باعث می شه ناخودآگاه دنبال چیزایی برم که در ظاهر نامرتبط ولی شاید در باطن مرتبط هستند! ولی با اینحال هربار که این قضیه اتفاق می‌افته( می تونم بگم هر روز!) من رو متعجب می کنه! پ.ن. دیر به دیر به وبلاگ‌تون سر می‌زنم، شاید اگر زود زود این کار رو بکنم از هیجان سکته کنم! اگر شب باشه که تا دیروقت خوابم نمی‌بره، اگر روز باشه هم که تمرکزم رو روی کارهام از دست می‌دم! چقدر جالب! این برای من هم همیشه پیش می آد! چیزی می شنوم، یا می خونم یا کاری انجام می دم و انگار که قرار بوده برای یه اتفاق مرتبط با اون آماده بشم! و ناگهان اتفاق مربوطه می‌افته! دو تا نظریه در مورداش دارم! یا علت اینه که به خاطر علاقمندی‌های به شدت متنوع‌ام خیلی اینور و اونور سرک می کشم و خب بالاخره از این همه قلابی که آویزون کردم یکی اش به یه جایی گیر می کنه! یا اینکه علاقه مندی های پنهان من باعث می شه ناخودآگاه دنبال چیزایی برم که در ظاهر نامرتبط ولی شاید در باطن مرتبط هستند!
ولی با اینحال هربار که این قضیه اتفاق می‌افته( می تونم بگم هر روز!) من رو متعجب می کنه!

پ.ن. دیر به دیر به وبلاگ‌تون سر می‌زنم، شاید اگر زود زود این کار رو بکنم از هیجان سکته کنم! اگر شب باشه که تا دیروقت خوابم نمی‌بره، اگر روز باشه هم که تمرکزم رو روی کارهام از دست می‌دم!

]]>
by: فرزانه http://www.signal2noise.ir/?p=128#comment-2297 Thu, 01 Jan 1970 03:30:00 +0000 http://www.signal2noise.ir/?p=128#comment-2297 لینک هوش ازدحامی کار نمی‌کند. لینک هوش ازدحامی کار نمی‌کند.

]]>
by: شروین http://www.signal2noise.ir/?p=128#comment-2296 Thu, 01 Jan 1970 03:30:00 +0000 http://www.signal2noise.ir/?p=128#comment-2296 مون عزیز، ممنون از نظر مهربانانه‌ات. تخصص حاصل پیچیدگی رشته‌هاست ولی کماکان خوبست که آدمیزاد بتواند چیزکی در زمینه‌هایی بداند؛ هر چند که در بعضی موارد به نظر متخصص نیاز داشته باشد. مون عزیز، ممنون از نظر مهربانانه‌ات. تخصص حاصل پیچیدگی رشته‌هاست ولی کماکان خوبست که آدمیزاد بتواند چیزکی در زمینه‌هایی بداند؛ هر چند که در بعضی موارد به نظر متخصص نیاز داشته باشد.

]]>
by: مون http://www.signal2noise.ir/?p=128#comment-2295 Thu, 01 Jan 1970 03:30:00 +0000 http://www.signal2noise.ir/?p=128#comment-2295 گاهي خواندن پست هاي شما براي من از خيلي جنبه ها مفيد است . براي فهم بيشترش مجبور مي شوم چيزهايي را پي بگيرم كه گاه چيزي از آن ها اصلن نشنيدم و خب اين فرصت خوبي ست براي من . خواستم بگويم كه خوش حالم كه مي خوانم تان و از جمله ي اخر هم ياد مادرم افتادم كه هميشه حامي اين جريان همه كاره و هيچ كاره بودن من بود و اصطلاح" از عهده به در بودن "كه نمي دانم از كجا آورده بودش را در مورد من به كار مي برد در برابر مسخره كردن ديگران . اين جمله را كه خواندم احساس كردم آن قدرها هم اين قضيه كه هيچ تخصصي در هيچ زمينه اي نتوانستم به دست بياورم غم انگيز نيست . گاهي خواندن پست هاي شما براي من از خيلي جنبه ها مفيد است . براي فهم بيشترش مجبور مي شوم چيزهايي را پي بگيرم كه گاه چيزي از آن ها اصلن نشنيدم و خب اين فرصت خوبي ست براي من . خواستم بگويم كه خوش حالم كه مي خوانم تان و از جمله ي اخر هم ياد مادرم افتادم كه هميشه حامي اين جريان همه كاره و هيچ كاره بودن من بود و اصطلاح” از عهده به در بودن “كه نمي دانم از كجا آورده بودش را در مورد من به كار مي برد در برابر مسخره كردن ديگران . اين جمله را كه خواندم احساس كردم آن قدرها هم اين قضيه كه هيچ تخصصي در هيچ زمينه اي نتوانستم به دست بياورم غم انگيز نيست .

]]>