۷۴۳: تمامِ ناتمام
«دیگر نمیشمارم»…آخرین عدد را مینویسم و توی ذهنم زمزمه میکنم. به این فکر میکنم که عددهایی که آدمها را از هم جدا میکنند اگر از یک اندازههایی بزرگتر شوند، صفر کردن آنها اگر غیر ممکن هم نباشد، بیمعناست؛ desperatio ex centum.
«دیگر نمیشمارم»…آخرین عدد را مینویسم و توی ذهنم زمزمه میکنم. به این فکر میکنم که عددهایی که آدمها را از هم جدا میکنند اگر از یک اندازههایی بزرگتر شوند، صفر کردن آنها اگر غیر ممکن هم نباشد، بیمعناست؛ desperatio ex centum.
۲۹ بهمن ۱۳۸۷ در ساعت ۱۴:۲۸
بزرگي اين اعداد به تعداد رقم هاشون نيست. گاهي يه عدد n رقمي هم با يه ديدار و يه لبخند صفر مي شه! گاهي يه عدد يك رقمي هم هيچوقت صفر نمي شه!
شروین: دقیقاً همینطوره. ممنون از نظر.
۱۵ اسفند ۱۳۸۷ در ساعت ۱۰:۰۲
جدایی و قرابت آدم ها مقوله ای کیفی است نه کمی .
چقدر بوده زمانی که کنار کسی هستیم از او احساس دوری می کنیم ، و وفتی از کسی دور ، احساس قرابت .