بایگانی ماهانه خرداد, ۱۳۸۷

واگویه‌ها (۷)

یکشنبه, خرداد ۱۹م, ۱۳۸۷

…ولی حیف که عمر خوشی کوتاه است.

«چه حرفها!»

شنبه, خرداد ۱۸م, ۱۳۸۷

«لنی وقتی شب به اسکی می‌رفت حال عجیبی پیدا می‌کرد، که بعد دوست نداشت به آن فکر کند. البته او به خدا اعتقادی نداشت، چه حرفها! ولی احساس می‌کرد که به جای خدا کسی یا چیزی هست. کسی یا چیزی که با خدا کاملاً فرق دارد و هنوز به داد کسی نرسیده است. وجود او […]

«فقط یک چیز مرا نجات می‌دهد»

چهارشنبه, خرداد ۱۵م, ۱۳۸۷

امروز صبح که همین‌ها اتفاق افتاد، کتابی را برای خواندن دست گرفتم که تعریفش را شنیده بودم و گویا کمی هم برای کتاب دردسر درست شده بود در دوران وزارت وزیر وزین جدید (یا جدید وزین) ارشاد. کتابی است کوچک با جلدی سرخِ سرخ و خط‌خطی‌های مشکی بالای جلد. نامش «میرا»ست و ترجمهٔ لیلی گلستان. […]

واگویه‌ها (۶)

چهارشنبه, خرداد ۱۵م, ۱۳۸۷

ساعت شش صبح است؛ روز دوم از تعطیلات پنج‌روزه. برنامه‌ای ندارم برای این تعطیلات،‌ حتّی شاید حوصلهٔٔ بودن با دیگران را هم ندارم. به شعری فکر می‌کنم که به گمانم از عطار بود:
«امروز در این شهر چو من یاری نیست/آورده به بازار و خریداری نیست
آن کس که خریدار بدو رایم نیست/آن کس که بدو رای […]

شورجه دربارهٔ ادبیات

چهارشنبه, خرداد ۱۵م, ۱۳۸۷

مجلهٔ فیلم در شمارهٔ ۳۷۸ پرونده‌ای تشکیل داده و از تعدادی از فیلمسازان ایرانی خواسته است که در مورد یک اثر ادبی مهم ایرانی بنویسند و بر همین منوال از تعدادی از نویسندگان ایرانی هم خواسته است که در مورد یک فیلم مهم ایرانی چنین کنند. در میان مطالب سینماگران،‌ مطلبی از جمال شورجه نیز […]