گذشتهٔ وبلاگی

پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۵

احتمالاً می‌دانید که قبلاًها در بلاگ‌اسپات یک وبلاگی داشتم به اسم «The Lonely Rave»‌ که به زبان انگلیسی آنجا می‌نوشتم که بعداً تبدیل شد به وبلاگ فعلی‌ای که همین عنوان را دارد. البته نوع مطالب آن اول‌ها خیلی فرق می‌کردند و تقریباً از هر دری سخنی می‌نوشتم آنجا.

آن وبلاگ بلاگ‌اسپاتی اتفاقاً وبلاگ پربیننده‌ای شده بود و با وجود اینکه خیلی از اوقات کیفیت چیزهایی که می‌نوشتم خودم را راضی نمی‌کرد، این وبلاگ در اوج توجه رسانه‌های بین‌المللی به وبلاگ‌های ایرانی مشهور شد. همین اواخر دیدم که حدود یک سال پیش گزارشی در بی‌بی‌سی هم وبلاگ مرا در کنار چندتای دیگر ذکر کرده است.

مسلم است که وبلاگ‌های دیگر من هیچوقت شهرت آن یکی را پیدا نکردند اما وقتی تعطیلش کردم در مورد این قضیه اصلاً شک نداشتم. در هر صورت به گفتهٔ یکی از وبلاگ‌نویسان حرفه‌ای بهتر است مطالبی که راجع به شما و نوشته‌های شما می‌نویسند را اصلاً نخوانید. شاید اینطوری بتوان کار اصلی را که نوشتن مطالب خوب باشد را بهتر پی گرفت. شهرت خیلی از وبلاگ‌نویس‌ها را خراب کرده است و تازگی و کیفیت کارشان را پایین آورده. ممکن است یک وبلاگ در موردی خاص برای مدتی محدود - ۱۵ دقیقه شهرت؟ - محبوب و پربیننده شود و نویسنده‌اش هم از فردا دوره بیافتد و نقدها و نظرات و گزارشات را بخواند تا بتواند با جهت دادن به نوشته‌هایش این شهرت را حفظ کند. نتیجه غالباً فاجعه‌بار است؛ نه شهرت باقی می‌ماند و نه کیفیت مطالب حد قابل‌قبولی خواهد داشت.

این پاسخ به پرسش‌هایی است که من از خودم در مورد راه‌اندازی مجدد آن وبلاگ قدیمی بارها پرسیده‌ام. وبلاگ مهجور فعلی، خیلی بیشتر به «من» نزدیک است تا آن وبلاگ مشهور قدیمی و این برایم بسیار باارزش است.

لینوکس شریف

سه شنبه ۹ خرداد ۱۳۸۵

«لینوکس شریف» نام توزیع لینوکس شرکت فارسی وب شریف است که همین چند روز پیش در مراسمی در دانشگاه صنعتی شریف معرفی شد. روزبه پورنادر - مدیر ارشد فناوری شرکت فارسی وب که از افراد پیشروی بومی‌سازی و جنبش نرم‌افزارهای بازمتن و آزاد در ایران است - در این مراسم این توزیع را معرفی کرده است. متاسفانه با وجود اینکه خیلی دوست داشتم آنجا باشم ولی به دلیل گرفتاری‌های روزمره سفر به تهران ممکن نشد و این روزها بی‌نصیب از این فیض به خیره‌شدن به تصاویری از محیط این سیستم عامل بسنده می‌کنم. افسوسِ آدم در این مورد بیشتر می‌شود وقتی بداند که بر و بچه‌های ویکی‌پدیای فارسی هم خیلی‌هاشان آنجا بوده‌اند.

منوی «برنامه‌ها» در محیط لینوکس شریف

در هر صورت، این توزیع مبتنی بر GNU/Linux است و اگر بخواهید در مورد آن بیشتر بدانید باید به صفحهٔ مربوط به آن در سایت فارسی وب مراجعه کنید. کیفیت و دقت در بومی‌سازی را خودتان در Screenshotها ببینید تا نسخهٔ اصلی‌اش را بعداً نصب و به واقع آن را تجربه کنید (و کنم!).

پیوندهای مرتبط :

سرگیجه

سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۵

زمانی که Inboxتان در گوگل را خالی می‌کنید و دیگر نامه‌ای در آن نمی‌ماند، پیامی می‌بینید که محتوایش این است : «نامه‌ای در صندوق پستی شما نیست. اگر دنبال چیزی برای خواندن می‌گردید، همیشه اخبار گوگل هست». طنز جالبی است. همانطور که می‌دانید اخبار گوگل وب سایتی خبری است که بطور خودکار از طریق فناوری‌های مبتنی بر جستجو و خدمات وب، اخبار را پیمایش، دسته‌بندی و ارائه می‌کند و معمولاً می‌تواند منبعی بی‌طرف و کامل از تمام اخباری باشد که روی وب منتشر می‌شود.

البته حکایت من و آن پیام چیز دیگری است. همیشه اینقدر مطلب برای خواندن دارم (چه آنهایی که ذخیره‌شان کرده‌ام، چه آنهایی که روی وب نشان کرده‌ام‌شان که بخوانم) که معمولاً سرگیجه می‌گیرم باید از کجا شروع کنم. بنابراین هیچوقت نشده است که از روی بیکاری و بی‌حوصلگی روی پیوند اخبار گوگل در آن پیام کلیک کنم.

باور کنید دنیای وب بدون دسته‌بندی، امکان جستجو و امکان دریافت اطلاعات بدون مراجعه (XML و خدمات وب) امروزه چیز بسیاری چرت و غیرقابل استفاده‌ای می‌شد. یعنی در اصل این فرآیند برای فناوری وب اجتناب‌ناپذیر بود؛ اصلی اساسی برای بقا. حال اینکه آینده چه چیزهای جدیدی پیش روی ما قرار خواهد داد باید منتظر ماند و دید.

استادان و شاگردان (۲)

جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۵

از استادی پرسیدند که بالاخره امتحان میان‌ترم را کی می‌گیرد. جواب شنیدند که «دوشنبهٔ هفتهٔ آینده یا چهارشنبهٔ هفتهٔ آینده یا دوشنبهٔ هفتهٔ بعدش». «چهارشنبهٔ هفتهٔ آینده» آمد و امتحان میان‌ترم به کلی لغو شد و قرار بر این شد که کل مباحث در پایان ترم امتحان گرفته شود!

استادان و شاگردان (۱)

یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۵

تقریباً همهٔ تمرین‌های کتاب را حل کرده بود؛ همه جور تمرینی بود؛ از آسان آسان تا خیلی مشکل. گاهی از تکرار شدن یک روش برای حل تعداد زیادی مساله خسته می‌شده و گاهی هم از سه چهار روز فکر کردن روی یک مساله. نتیجه شده بود ۱۰۰ صفحه کاغذ کلاسور پشت و رو پر از راه حل و نمودار و اثبات، شاید چیزی بیش از ۱۰۰۰ مسالهٔ حل‌شده.

مسائل را بُرده بود که از استاد محترم اشکالی بپرسد و استاد که حل اینهمه مساله را دیده بود با تعجب گفته بود : «مگه بی‌کاری!». در پاسخ چه می‌توانست بگوید بجز اینکه سری کج کند و دیگر تنها به اندازه‌ای که لازم است تمرین حل کند؛ نه کمتر و نه بیشتر.