دردناکیِ اخبار
دیر وقت است. دم صبح است در واقع. بیبیسی خبر میدهد که نیروهای نظامی اسرائیل وارد نوار غزه شدهاند. میخوابم. دم ظهر که بیدار میشوم، جنگ آغاز شده است. شورای امنیّت بیانیهاش را با وتوی امریکا قورت داد و عدهای در فرودگاههای تهران نشستهاند تا دولت امکاناتی فراهم کند که بروند در غزه بجنگند. ما نشستهایم و حرف میزنیم و تحلیل میکنیم در حالی که میدانیم که منطق آن که جنگ میخواهد چگونه است…یک راکت میاندازی، یک ارتش به همان بهانه سرت خراب میشود. جواب سیلی، سیلی میشود به توان ده و سالهاست که قصه همین است و آنچه برجا مانده و میماند پشتهای است از کشتگانی که در میان این معادلات خشن فقط میخواستند زندگی کنند. طرف که را باید گرفت در جنگی که سران بیفکر کشورها بهش دامن زدهاند به جز آن که بیگناه کشته میشود. تا بوده همین بوده؛ جنگ مقدس پدر همه را درآورده است.
انگار هذیان میگویم…بیبیسی مینویسد: «شرایط حاکی از آن است که مناقشه ای خونبار در پیش است».
۱۵ دی ۱۳۸۷ در ساعت ۲۳:۲۰
Religous War: My imaginary friend is better than your imaginary friend!
یکی بود می گفت راه حل اینه که بیت المقدس رو بزنن با خاک یکسان کنن روشم آسفالت کنن هر کی هم که حرف دین زد و مشکلی داشت با توجه به مشکلش به ایران، عربستان یا امریکا تبعید کنن. خب درسته که حالا مسئله دین فقط ظاهر قضیه اس اما به هر حال….
۱۸ دی ۱۳۸۷ در ساعت ۱۴:۰۱
bayad rahi bashad beine bi tafavoti o jang
۱۸ دی ۱۳۸۷ در ساعت ۲۱:۵۶
داداش بحث سیاسی ره بذار کنار، سنگ وردار بزن هواپیما رو بنداز.