او با کی؟
بهعنوان کسی که از بیرون به قضایا نگاه میکند از این که باراک اوباما توانسته است در انتخابات پیروز شود، خوشحالم. اولین چیزی که نتیجهٔ چنین انتخاباتی است چربیدن تمایل به تغییر به نژادپرستی است. این مسئله بر زندگی برخی از اطرافیان و دوستانم که یا اهل آن کشور هستند یا آنجا زندگی میکنند، میتواند تأثیر مثبتی داشته باشد و آرزویم هم چنین است. تأثیراتی که تصمیمات او بر زندگی بقیه مردم دنیا هم خواهد داشت، قابل توجه است و امیدوارم آنها نیز تصمیماتی هوشمندانه باشند. ولی برای خیلی از سیاستمداران کشورهای دیگر حالا وقتی است که تنور داغ است؛ بعضی مثل احمدینژاد در اقدامی که بیسابقه است در تاریخ ایران بعد از انقلاب، نامه مینویسد و تبریک میگوید به اوباما که توانسته رای مردم را داشته باشد. بعضی دیگر هم میآیند خودشیرینی و طنازی کنند، گند میزنند. بعضی دیگر از هول حلیم میافتند توی دیگ…
اما در مورد دیگ؛ چیزی که باعث شد این یادداشت را بنویسم و به دیگ و حلیم مربوط است، نامهٔ سرگشادهٔ شیخ خالد بن صغر القاسمی، شاهزادهٔ امارات متحده و حاکم راسالخمیه بود. این آقا که ویکیپدیای عربی او را «صاحب السموالشيخ الدكتور سلطان بن محمد بن صقر بن خالد بن سلطان بن صقر بن راشد القاسمي» (وضع ویکیپدیا عربی از ویکیپدیای فارسی هم گویا بدتر است!) مینامد، نامهای نوشته است سرگشاده به مردم امریکا که روز جمعه، ۷ نوامبر، به شکل آگهیای یک صفحهای در هرالد تریبیون چاپ شد.
چند مسئله در مورد این نامه وجود دارد که آن را قابل توجه میکند؛ اول از همه قصهٔ قدیمی خلیج! زیاد دوست ندارم این قضیه را زیر ذرهبین ببرم، چون احساس میکنم که این قضیه برای آقایان آنطرف خلیج خیلی هویّتی است که این میلیونها لیتر آب آلوده به نفت و خون را به نام خودشان کنند و ما هم پیش از این که به فکر این باشیم که چطور باید نقش درست و تأثیرگذار خودمان را در مورد این قضیه یا به طور کلّی در منطقه پیدا کنیم، شاههای هخامنشی و ساسانی و پارسه و تیسفون را به عنوان نشان عظمت بربادشده به سر این و آن میکوبیم. به هر حال، ایشان در این آگهی برای اینکه نشان بدهد کشور اندازهٔ کفدست خودش - که شده حیاطخلوت ایرانیها برای تفریحات ممنوع و محل پررونق کسب و کار غربیان - دقیقاً کجاست نقشهای کوچک هم آورده است که در این نقشه «خلیج فارس» با نام «خلیج عربی» آمده است. ولی خود این حضرت لابد جرأت نکرده است در سایت شخصیاش چنین نقشهای را در صفحهٔ اول بگذارد. بماند که اصلاً این قضیه که یک حاکم، پادشاه، یا رئیس جمهور در صفحهٔ اول سایتش نقشهای بگذارد که مشخص شود کشورش دقیقاً کجاست، به لطیفه میماند.
در واقع، این نامه که سرشار از چاکریم و نوکریم نسبت به حاکمیّت امریکاست، چنین بخشی دارد:
«تاریخ، این انتخابات را بهعنوان رویدادی که تأثیر مثبت عظیمی بر ارزشمندترین صادرات امریکا - دموکراسی - دارد، ثبت خواهد کرد.».
واقعاً ای داد…! لطفاً یادداشت کنید؛ دموکراسی جزو «صادرات» امریکاست. او نگفته «دستاورد»، «هدیه»، یا هر واژهٔ کوفتی دیگری در همین مایهها…«صادرات»!…انگار که بگذارندش در کشتی و بفرستند بیاید یا با هواپیما از بالا بریزند روی سر ملّت مفلوک کشورهای دیگر!
در ادامه، ایشان برای این که مطمئن شود که همه فهمیدهاند این کشور کجاست از محل قرارگیری استراتژیک راسالخیمه نزدیک تنگهٔ هرمز صحبت میکند و بعد ابراز تمایل میکند برای رابطهای قوی با امریکا برای برقراری «روح صلح که به سود همه است».
در پایان، او در مورد برنامههایی که در بلاد خودشان تصمیم دارند پیاده کنند نوشته است؛ چیزهایی چون اقتصاد قوی، انرژی پاک، «حاکمیت خودمان به عنوان عضوی مفتخر از ایالات متحدهٔ عربی»، امکانات آموزشی برای نسل بعد، حاکمیّت قانون از جمله در زمینهٔ مالکیّت معنوی، تشویق مردم به مشارکت در امور دولتی. درست نوشتهام…«مالکیّت معنوی»…همانی که وقتی یک چیز «خلاقانهای پدیدآوردید» از حقوق شما و ناشر شما و… حمایت میکند. واقعاً در عجبم که تا زمانی که کشوری - هر کشوری - کارنامهٔ غیر قابل قبولی در مورد حقوق بشر دارد، چطور میشود در مورد مالکیت معنوی بهعنوان یکی از موارد مهم اعمال قانون حرف زد؟
در زیر آگهیِ شیخ تعدادی عکس از جذابیتهای توریستی راسالخیمه هم آمده است که باعث شد در نگاه اول فکر کنم از آن آگهیهای معمول روزنامه در مورد گردشگری و سفر و اینهاست.
در آخر باید اضافه کنم که من نه ضدِ عرب هستم و نه پانایرانسیت و نه ملّیگرا و اینها. اصولاً زیاد از این که برچسب بچسبانم روی پیشانی خودم، خوشم نمیآید. ولی با بلاهت و خفّت میانهای ندارم. بار دیگری که برای تفریح و گردشگری یا سرمایهگذاری و تجارت به دوبی میروید به حرفهای شیخ خوب فکر کنید.
۱۹ آبان ۱۳۸۷ در ساعت ۵:۳۹
من عاشق مرجع دادنتام ویکیپدیای عربی D:
۲۰ آبان ۱۳۸۷ در ساعت ۲۲:۴۹
به در می گی که دیوار بشنوه! دبی نمی ریم پسر جان….. انقدر تیکه ننداز!
۲۱ آبان ۱۳۸۷ در ساعت ۰:۳۸
[…] پینوشته: خواندن یادداشت شروین در این مورد توصیه میشود. […]
۲۴ آبان ۱۳۸۷ در ساعت ۰:۴۸
یادداشتی دارم در باره حق اقلیت، خوشحال می شم نگاهی بهش بیاندازید.
لینک مطلب: http://bahmanhatefi.blogfa.com/post-۵۵.aspx