روزی روزگاری…پینک فلوید…

Keep-talking. Courtesy of Pink Floyd.موسیقی عامه‌پسند ولی جدی - موسیقی‌ای که حرفی و بخصوص اعتراضی برای بیان و گفتن داشت - برای من با پینک فلوید شروع شد. بخواهم دقیق‌تر بگویم آلبوم «دیوار» بود که اولین بار مبهوتم کرد. از آن دوران بیش از پانزده سال گذاشته است و این روزها، باز شروع کرده‌ام به پینک فلوید گوش دادن. هنوز هم مبهوت می‌شوم گاهی.

نه سال پیش بود که کتاب «ناقوس جدایی» توسط انتشارات روزنه‌کار چاپ شد و تیراژ ۳۳۰۰ نسخه‌ای‌اش در طول دوران ده‌روزهٔ نمایشگاه کتاب تهران به تمام و کمال فروخته شد. این کتاب احتمالاً اولین کتاب از مجموعه کتاب‌هایی بود که متن ترانه‌های خوانندگان و گروه‌های موسیقی خارجی و ترجمه‌های آن‌ها را چاپ می‌کردند. این کتاب‌ها بسیار موفقیت‌آمیز بودند و آیندهٔ ناشرانی مثل نشر ثالث و کمی بعدتر نشر مس را تأمین کردند. خلاصهٔ کلام این که در همین دورانی که کتاب «ناقوس جدایی» به تألیف و ترجمهٔ کاوه باسمنجی به چاپ رسید، من و چندتایی از دوستانم به فکر کاری بزرگ و درست و حسابی بودیم؛ چاپ یک دایرةالمعارف پینک فلوید. از تمام آن خاصیّت‌هایی که یک نویسنده یا مترجم باید داشته باشد ما مشتاقی را داشتیم و البته بدیهی است که مهجور هم بودیم.

پروژهٔ عظیم‌مان را آغاز کردیم و کارهای خوبی هم انجام دادیم؛ جمع‌آوری کلّی مقاله و عکس و خبر و… در مورد گروه و ترجمهٔ متن بعضی از ترانه‌ها. در آن سن و سال آنقدر گرفتار تصمیماتی بودیم که دنیا برایمان می‌گرفت و آنقدر شگفت‌زدهٔ جذابیت‌های آن بودیم که نتوانستیم سرسپردهٔ این کار شویم تا تمامش کنیم؛ چاپ کردن آن که جای خود دارد. تیر خلاص پروژهٔ عظیم ما، کتاب «دیوار» سید ابراهیم نبوی بود که نشر نی آن را در سال ۱۳۸۰ منتشر کرد.

حالا وقتی به خروجی تمام کارهایی که برای این پروژه انجام دادم نگاه می‌کنم، تنها یک مورد است که با تقریب خوبی می‌توانم به آن مباهات کنم و آن هم ترجمه‌هایی است که از متن برخی از ترانه‌ها انجام دادم. نباید فکر کنید که این ترجمه‌ها، ترجمه‌هایی خوب هستند؛ دلیل مباهات من به آن‌ها این است که توانستم در طول فرآیند ترجمهٔ آنها، علاقه به ترجمهٔ ادبیات و شعر را در خودم کشف کنم.

در زیر ترجمهٔ دو بند آخر متنِ ترانهٔ «پژواک‌ها» را آورده‌ام (متن اصلی ترانه اینجاست):

بی‌اَبر است روزی،
که بر چشمان بیدار و بی‌خواب من،
فرو می‌افتی؛
به خاستن می‌انگیزی و دعوت می‌کنی.

و از میان پنجره،
در دیوار سرد،
یک میلیون پیام‌آور صادق صبح
بر بالهای سپید نور جاری می‌شوند.

و هیچکس،
هیچکس برایم لالایی نمی‌گوید،
هیچکس چشمان خسته‌ام را به خواب نمی‌خواند…

پس، پنجره را گشودم
و نامت را
به میان آسمان‌ها بانگ زدم.



۲ نظر دربارهٔ «روزی روزگاری…پینک فلوید…» داده شده است.

  1. ali چنین گفته است :

    manam tu sene ۱۵ salegi shoroo kardam be goosh dadan be pink floyd va alan ke ۲۵ salame baz dobare bazi vaghta pink floyd goosh midam ,vaghean kheili az tanhaee’haye mano pink floyd por kard

  2. meysam چنین گفته است :

    با سلام من ۷.۸ ساله که دارم گوش میدم . حتی کتاب ترانه های پینک فلوید را هم دارم که برای من بسیار با اهمیت است (البته تنها کتاب من ) . الان هم که دارم مینویسم دارم آهنگ wish you were here گوش میدم . اهنگ های این گروه روی روح من تاثیر می زاره و تا ابد گوش میدم .

نظر دهید