شامگاه کتاب‌ها؟

by PHILIPPE PETIT-ROULET, The New Yorker

امشب مقاله‌ای بسیار خوب در وب‌گاه نیویورکر در مورد نزول سطح کتابخوانی مردم خواندم. ممکن است همین حالا با خود بگویید «ای بابا، این رادیو و تلویزیون و روزنامه‌های خودمان کم هستند که هر دقیقه با جیغ و داد و موسیقی گوپس‌گوپس ملت را به کتاب خواندن دعوت می‌کنند، حالا برویم و متن چند صفحه‌ای نصیحت‌آمیزی را در باب فوائد کتاب و کتابخوانی در مجله‌ای امریکایی بخوانیم؟». خوب، گلایهٔ بدی نیست ولی در جوابش باید بگویم که تبلیغات رسانه‌های رسمی کشور ما در مورد کتاب خواندن تقریباً چیزی است شبیه تبلیغاتی که برای کنسرو لوبیا انجام می‌شود؛ یعنی این که معمولاً مناسبتی است و به محض این که دوره‌اش تمام شود (مثل این که تولید آن کنسرو خاص تمام شود) تبلیغات هم به پایان می‌رسد، دیگر این که استدلالاتی که در این تبلیغات به کار می‌رود «بندتنبانی» است؛ یعنی فقط می‌گوید کتابخوانی به رشد فرهنگ و کسب دانش و غیره کمک می‌کند ولی نمی‌گوید که مطالعه کردن چه فوائد کاملاً شخصی و روانی‌ای می‌تواند داشته باشد. خلاصهٔ کلام این که، پول بادآوردهٔ نفت جان می‌دهد برای این که سالی هفتصد و چهل و نه جشن کتاب و دو هزار و دویست و پنجاه و هشت سیمنار دربارهٔ کتابخوانی راه بیاندازیم و هر سال در اردیبهشت ماه به حضور چهار هزار و پانصد و چهل و نه و نیم ناشر در نمایشگاه کتاب ببالیم و توی بوق و کرنا کنیم که ملت از چهارگوشهٔ شهر سرازیر شوند برای شرکت در رویدادی که هر سال فضاحت سیرک‌وار آن از سال پیشْ بیش است.

بگذریم…درازه‌گویی شد. یکی از دغدغه‌های اصلی مقالهٔ پیش‌گفته رکود کتابخوانی در «دومین عصر شفاهی‌گری» و در حضور رسانه‌های نوین - مثل تلویزیون و ویدئوی اینترنتی - است. دغدغهٔ دیگری که در این مقاله مطرح می‌شود، در نظر آوردن خواندن به‌عنوان یک تجربهٔ عمیق و سازندهٔ اساساً شخصی است. این قسمت مقاله جزو جذابترین بخش‌های آن است و نقل قولی زیبا دارد از مارسل پروست، نویسندهٔ پرآوازهٔ فرانسوی، که می‌گوید : «[خواندن] معجزهٔ مفید رابطه است در میانهٔ تنهایی.»

شاید از مهمترین پی‌رنگ‌های اصلی این مقاله این باشد که هستی و زندگی با از بین رفتن فرهنگ خواندن، جای متفاوتی خواهد بود و در تمام طول مقاله نشانه‌هایی ارائه می‌شوند که مستقیم یا غیر مستقیم خواننده را متوجه ابعاد چنین مسئله‌ای می‌کنند. در پایان ترجمهٔ بخشی از بندهای پایانی این مقاله را می‌آورم:

«تماشاگر [تلویزیون] وقت دیدن برنامهٔ مورد علاقه‌اش در خانهٔ خود احساس راحتی می‌کند. اگر چنین نباشد او کانال را عوض می‌کند. نزدیک بودن، گفتگو دربارهٔ تفاوت عقاید را مشکل می‌کند. ممکن است خواندن مجله‌ای که از اصول آن نفرت دارید، سرگرم‌کننده باشد ولی دیدن چنین نمایش تلویزیونی‌ای تقریباً غیر قابل تحمل است. و در نتیجه در فرهنگ دومین عصر شفاهی‌گری، احتمالش کم است که مدت زمانی را با ایده‌هایی بگذرانیم که با آن‌ها مخالفیم. در نتیجه احتمال شک کردن به مواضع خود، کم می‌شود. در واقع، شک در تمام انواعش کمیاب می‌شود.»

«کسانی که مطالعه می‌کنند شاید به این دلیل با آمادگی بیشتری در جهان خارج مشارکت دارند که آنچه در خلوت تجربه می‌کنند به آنها اعتماد بنفس می‌بخشد. شاید خواندن نمونه‌ای نخستین و ابتدایی از استقلال است.»



یک نظر دربارهٔ «شامگاه کتاب‌ها؟» داده شده است.

  1. مصطفا چنین گفته است :

    مرسی از لینک و معرفی عالی.

نظر دهید