یکی دو چیز برای به وجد آمدن…
پریروز سری زدم به موزهٔ هنرهای معاصر برای دیدن کارهای پنجمین دوسالانهٔ مجسمهسازی. بنابر گفتهها و شنیدهها میانگین سنی هنرمندهایی که در این دوره از دوسالانه کار داشتهاند از ۳۰ سال پایینتر است (بنابر آمار وبگاه دوسالانه، از ۳۷۱ شرکتکننده، ۲۶۵ نفر زیر ۳۵ سال بودهاند) که میتواند هم نشانهٔ خوبی باشد و هم نشانهای بد. این که جوان بودن هنرمندان در کل به نفع یا ضرر کیفیت نمایشگاه بوده است، سوالی بود که بعد از دیدن کارها مشخص میشد.
در نمایشگاه دو سه کار بود که توانست مرا به وجد آورد. اولین آنها کاری است به نام «عبور-زندگی» (تصویر بالا) اثر مهرنوش مردیها که در اصل یک چیدمان ویدئویی (Video Installation) است که در یکی از راهروهای موزه اجرا شده. «عبور-زندگی» به نظر من اثری است جسورانه که با درک درست از هندسه و ابعادِ فضایی که در آن اجرا شده، بیننده را درگیر میکند و اتفاقاً بنابر جهت حرکتِ بیننده تأثیر متفاوتی بر او میگذارد. گویا این اثر - که روی برچسب مشخصاتش از آنه بهعنوان «ویدئوآرت» نام برده شده - مورد تشویق و تقدیر هیئت داوران هم قرار گرفته است.
اثر دیگری که توجهام را جلب کرد، کاری بود به اسم «توفاله-تمدن» اثر شیوا صادقزاده. اصل این کار که کاری است در گونهٔ هنر زمینی در محلی در ساحل دریا انجام شده است و مستندسازی (Documentation) آن - که شامل متن معرفی، چند دیاگرام، چند عکس، و یک قطعهٔ ویدئویی است - در نمایشگاه نمایش داده شده است. دغدغهٔ هنرمند در این اثر، آیندهٔ تمدن و اثر زمان بر آنچه دستاوردهای متمدنانهٔ بشر مینامیماش بوده است. از نظر من و بنابر ویژگیهای این کار، هنرمندْ تمدن را پدیدهای میداند برآمده از طبیعت و تشکیلشده از عناصر طبیعی که وقتی برپا میشود برافراشتگیاش بر بسترش - که همان طبیعت باشد - سایهافکن میشود. وقتی که زمان بر تمدنها گذشت - مانند آفتابی که اندکاندک یخها را آب میکند - چیزی که از آنها بر جای میماند، چیزی است همسان و همسطح با خود طبیعت؛ مانند سنگی بر گوری. با این که ممکن است استعارههای استفادهشده دربارهٔ ظهور و سقوط تمدنها کمی جزمگرایانه به نظر برسد ولی کماکان جذابیّت ایده و پیاده کردن آن در اثری در گونهٔ هنر زمینی پابرجا میماند.
چند کار دیگری هم بودند که به نظرم خوب بودند؛ مجسمهای بدون عنوان و ساختهشده از فلز اثر امین بلاغی اینالو و همینطور اثر پر از انعکاسِ زهرا نبوی که شعر و آینه و تصویر را به هم آمیخته است.
از نظر من، گرایش نسبتاً فراگیری به استفاده از نور مصنوعی، رسانههایی مانند ویدئو و صدا، و همینطور استفاده از آینه در آثار دیده میشد که جای بررسی موردی و دقیق دارد.
اما در مورد سوال ابتدای یادداشت؛ جوان بودن هنرمندان شرکتکرده در این نمایشگاه شاید باعث شده بود که نسبت به مواد خام و شیوهٔ اجرای ایدهها با محافظهکاری کمتری رفتار کنند ولی در نهایت اندکی خامی در بسیاری از کارها به چشم میخورد که میتواند نتیجهای باشد از همین جوان بودن (البته باید بگویم که لزوماً چنین نیست که جوانی و خامی همارز باشند).
اگر به این نمایشگاه سر نزدهاید تا شنبه، ۱۵ دی، وقت دارید که چنین کنید.
۱۵ دی ۱۳۸۶ در ساعت ۱۲:۱۹
کاریکاتور پایین رو خیلی دوست داشتم … ممنون .