اکسکیسیدی (۱): آزمایش
یکی از زیباترین و هوشمندانهترین چیزهایی که این اواخر دیدهام، کاریکاتورهای رندال مونرو است که با عنوان اکسکیسیدی (وبگاه، ویکیپدیا) منتشر میشود. توصیفی که خود طراح برای وبگاهش برگزیده چنین است : «وبکاریکاتورهایی دربارهٔ عشق، کنایه، ریاضیات، و زبان». حقیقتش را بخواهید، بسیاری از کاریکاتورهای اکسکیسیدی ارجاعاتی ریزبینانه به عناصر فرهنگیای دارند. این ارجاعات باعث میشوند که درک و فهم آنها ساده نباشد. برخی از این ارجاعات به عناصر فرهنگ عامهٔ امریکا بر میگردند، بعضی دیگر به خردهفرهنگ خورههای رایانه (به اصطلاح geeks)، و بعضی دیگر هم دربارهٔ ریاضیات هستند.
این کاریکاتورها آنقدر محبوب هستند که افرادی بعضاً سعی کردهاند قصههای مطرحشده در آنها را در جهان واقعی اجرا کنند؛ مثلاً کاریکاتوری هست که در آن نینجاهای فرستادهٔ مایکروسافت، قصد جان ریچارد استالمن را میکنند. مدتی بعد از انتشار این کاریکاتور، استالمن در دانشگاه ییل سخنرانی داشت. پس از سخنرانی و زمانی که او میخواست برای جلسهٔ مناظره روی صحنه برود، تعدادی از دانشجویان که لباس نینجاها را پوشیده بودند به سوی او هجوم آوردند. پس از این که مردم به اندازهٔ کافی از این رویداد عکس گرفتند، آنها در میان خندهٔ حاضران که طنز این اتفاق را گرفته بودند، محل سخنرانی را ترک کردند.
چند وقتی بود وسوسهای به جانم افتاده بود که یکی از این کاریکاتورها را ترجمه کنم. میدانستم احتمال این که نتیجهٔ کار بیمزه و بیحس و حال شود وجود دارد و کم هم نیست. مدتی گذشت و در این فکر بودم که کدام یک از کاریکاتورها را انتخاب کنم که زیاد ارجاعات فرهنگی یا علمی و فنی نداشته باشد تا آسان تن به ترجمه بدهد. نتیجهٔ انتخابم این کاریکاتور بود که بسیار هم دوستش دارم. به هر حال امشب از سر بیخوابی، دل به دریا زدم و ترجمهاش کردم. نتیجهٔ کار همین پایین است (برای دیدن نسخهٔ بزرگتر روی تصویر کلیک کنید). دوست دارم که نظرات شما را بشنوم تا اگر نتیجهای مطلوب حاصل شده، ترجمهٔ را برای کاریکاتورهای دیگر ادامه دهم. در آخر باید از دوستی تشکر کنم که اولین بار این وبگاه را به من معرفی کرد. نمیدانم که دوست دارد اسمش را اینجا بنویسم یا نه. به هر حال خیلی خیلی از او ممنونم.
[این اثر ترجمهای است از یکی از کاریکاتورهای xkcd و تحت مجوز کریتیو کامانز از نوع Attribution-NonCommercial نسخهٔ ۲.۵ منتشر میشود.]
۱۲ دی ۱۳۸۶ در ساعت ۱۱:۱۱
ایده و اجرا هر دو خوبند
اگر به کمیکهای ترجمه شده مثل تن تن دقت کنید میبینید که برای اینکه متن راست به چپ مرتب دیده شود، تصاویرْ آینهایِ تصاویر اصلی هستند. (من همهٔ بچگیام فکر میکردم تن تن چپ دست است!)
شاید اگر بخواهید کار را ادامه دهید (که به نظر من بدهید) اضافه بر ترتیب کادرها، خوب باشد خود کادرها هم آینهای شوند.
باز هم اگر خواستید ادامه دهید، به خود رندال مونرو هم بگویید. شاید fa.xkcd.com راه بیاندازد ؛) اگر هم راه نیانداخت، دیدن حروف عربی در کارهایش باید هیجانانگیز باشد.
عجیب بود که با این همه طرفدار، در اینترنت ترجمهٔ دیگری از xkcd پیدا نکردم.
۱۲ دی ۱۳۸۶ در ساعت ۱۴:۲۰
اول مرسی از بابت معرفی xkcd. نمیشناختم و بعضی از کارهاش خیلی خوب است.
ترجمهی کمیکها فکر خوبی است، و میتواند خیلی خوب در بیاید. به خصوص برای آشنا کردن خوانندههای فارسی زبان با کاریکاتورهای درست و حسابی خارج خیلی خوب است؛ منظورم این است که کارت میتواند محدود به مونرو نباشد.
این ترجمهت هم ترجمهی خوبی است، اما بعضی از کلمهها مثل «میکاهد» و «اندکی» مال نوشتار است و از دهان به ندرت بیرون میآید.
ضمنن اگر حوصله کنی و متن را به جای تایپ با دست بنویسی فکر کنم بهتر بشود.
۱۳ دی ۱۳۸۶ در ساعت ۲۲:۰۰
فرزانه جان؛ در مورد جهت درست میگویی. ولی خوب مسائلی مثل چپدست شدن تنتن هم پیش خواهد آمد. در هر صورت برای کمیکهای دیگر این کار را آزمایشی خواهم کرد تا ببینم نتیجه چه میشود.
به یکی از آدرسهایی که روی وبگاه xkcd بود نامهای زدم و ترجمه شدن این کمیک را خبر دادم. اگر جوابی رسید و کار ادامه یافت حتماً پیشنهاد زیردامنهٔ fa را مطرح خواهم کرد.
من هم قبل از انتشار این یادداشت، جستجویی کردم برای یافتن ترجمههایی از xkcd که البته نتیجهای نداشت و برای من هم عجیب بود.
مصطفا جان؛ راستش اهالی «آکادمی فانتزی» به طور جدی کامیکهای متفاوتی را ترجمه کردهاند (چیزهایی مثل سینسیتی و اینها) و توانستهاند خیلی در زمینهٔ جذب مخاطب فارسیزبان موفقتر باشند. شاید زمانی کامیکی از گونهٔ کامیکهای دفترچهای ترجمه کنم (که یا «بتمن: سالِ یک» خواهد بود یا سینسیتی). در هر صورت، باید توجه داشت که ترجمهٔ هر طرح xkcd کاری است که میشود «در یک نشست تمامش کرد» در حالی برای یک کمیک دفترچهای معمولی باید حداقل یک هفته وقت گذاشت. ضمناً در نظر داشته باش که چون کامیکهای دفترچه حق تکثیر دارند، زحمتی که برای ترجمهٔ آنها کشیده میشود صرف چیزی شده که امکان انتشار آزاد را ندارد و ترجیح شخصیام این است که تمامی تولیدات خلاقه و غیرخلاقهام با مجوزی آزاد منتشر شوند.
در پایان باید بگویم که دستخط من به خوبی مونرو نیست!
ممنون از نظرات.
۱۳ دی ۱۳۸۶ در ساعت ۲۳:۲۵
منظورِ من کارهایِ دفترچهای نبود؛ چیزهائی بود مثلِ همین کارهایِ مونرو. به خصوص کاریکاتورهایِ نیویورکر تو ذهنم بود.
۱۴ دی ۱۳۸۶ در ساعت ۴:۰۵
خوب، واقعاً آنها خوبند برای ترجمه. کما اینکه آنها هم چالشهای خود را دارند. مثلاً کارهای نیویورکر بعضاً خیلی بیشتر از xkcd بر مبنای ارجاعات فرهنگی نوشته شدهاند. اگر کسی با علوم کامپیوتر به شکل تئوریک آشنا باشد، پیگیر فرهنگ خورههای کامپیوتر باشد، و یک کمی با ریاضی آشنا باشد میتواند از xkcd لذت فراوانی ببرد. اما به دفعات پیش آمده که مجبور شدهام یک کارتون نیویورکر را واقعاً «کدبرداری» کنم تا بفهم قضیه چیست.
به هر حال پیشنهاد خوبی است. ممنون از توجه و پیشنهادها.
۱۶ دی ۱۳۸۶ در ساعت ۱۱:۳۷
این کار همیشه دل مرا میلرزاند، عشق و احساسی که در آن لبریز است مثالزدنی است و تاثیرگذار.
۱۶ دی ۱۳۸۶ در ساعت ۲۰:۳۹
انتخاب زیبایی بود. من این کاریکاتورها را به آن کمیکهای دفترچهای ترجیح میدهم. گفتن تمام و کمال مطلب با استفاده از حداقل خطوط و کلمات در اینها بیشتر نمود دارد تا در آن کمیکها.