جغرافیای راز و درد
در مورد پُستسیکرت (وبلاگ، ویکیپدیا) زیاد گفته و نوشتهاند و غرض از این یادداشت فقط این است که بگویم دردناکترین و زیباترین لحظاتی که میان این کارتپستالها صرف میشود، آن لحظاتی است که در آن تکهای از احساس یا گذشته را که هیچوقت ننوشتهاید و نگفتهایدش، مجسّم میبینید. راز از جنس تنهایی است؛ رازهای دردناک از جنس تنهاییهای دردناک. پس وقتی کسی را میبینید که راز دردناکش را با تکهای از خلاقیّت شخصیاش، توی پاکت گذاشته و فرستاده است و آن درد یا راز با آنچه شما در صندوقچهٔ ذهن پنهان کردهاید یکی است، تنهاییتان بدون این که کم شود، با غریبهای مشترک میشود.
۲۰ آذر ۱۳۸۷ در ساعت ۱۸:۳۸
من چيزي در مورد اين وبلاگ نشنيده بودم. شايد در مورد رازهاي معمولي يا حتي دردناک اينطور باشه، ولي دونستن اينکه راز ناخوشايندي رو با يه نفر ديگه شريک هستي حس خوبي به من نمي ده. انگار تا وقتي فقط خودت و خودت هستي مي توني اين راز رو بندازي تو يه صندوقچه و اميدوار باشي اين صندوقچه و کليداش گم و گور بشن، ولي فقط ديگران هم اين راز رو مي دونند انگار تو يه حباب قايم اش کردي و ممکنه با يه اشاره اين حباب بترکه و رازت برملا بشه.