واگویهها (۲۵)
بیم نابودی میرود آن یک مثقال تسلط به زبان مادری را که مایهٔ مباهات پنداشته میشد. این جملهٔ پیشین خودش نشانهای است. پیدا کنید غلطهای انشایی را. مباد که املایی یافت شود که گر چنان باشد، درِ این حُجرهٔ خاکآلود گِل باید گرفت.
بیم نابودی میرود آن یک مثقال تسلط به زبان مادری را که مایهٔ مباهات پنداشته میشد. این جملهٔ پیشین خودش نشانهای است. پیدا کنید غلطهای انشایی را. مباد که املایی یافت شود که گر چنان باشد، درِ این حُجرهٔ خاکآلود گِل باید گرفت.
۲۰ تیر ۱۳۹۰ در ساعت ۱۹:۱۸
کاش اين جا هم کليد like داشت.
۱۲ مرداد ۱۳۹۰ در ساعت ۴:۳۵
تو را به هفت پیاله زمان دعوت می کنم ، برای با هم شدن
۱۷ آبان ۱۳۹۰ در ساعت ۱۷:۲۶
من جای شما که نه جای همه ی آنهایی که باید دلشان تنگ شود و نمی شود دلم میگیرد!
مراقب باشید زبان مادریتان را!
۲۵ مرداد ۱۳۹۱ در ساعت ۱۴:۴۸
منم
یک سایه ی اصیل
بدون آفتاب…!
درود… دوست گرامی به دنیای من دعوتید.