دربارهٔ این وبلاگ و نویسندهاش
این وبلاگی عمومیست؛ یعنی از همانهایی که همه چیز تویش پیدا میشود و گاهی هیچ چیز پیدا نمیشود. مهمترین هدف برای راهاندازی این وبلاگ این بود که ارتباط از دسترفته با دوستانی که وبلاگخوان هستند و وبگرد، از طریق این نوشتهها برقرار شود، زیرا به اندازهٔ کافی در وبلاگ دیگرم جفنگیات «برای همه کس و هیچکس» نوشتهام. البته به این سوال که «چرا یک وبلاگ دیگر؟» نیز در یادداشتی دیگر به تفضیل جواب دادهام.
نویسندهٔ وبلاگ
در مورد نویسندهٔ وبلاگ هم حرف چندانی ندارم که بگویم. حتماً میشناسیدش دیگر! اگر هم او را کم میشناسید یا نمیشناسید، از میان یادداشتها میتوانید به شناختی نسبی از او دست یابید. این خیلی بهتر است از اینکه بیایم و بگویم که «من…فلانی…متولد فلان تاریخ…پدرم فلانی….فلان چیز را دوست دارم…». ولی برای کسانی هم که علاقمند جزئیات اینچنینی هستند، پروفایلهای مختلفی موجود است :
Flicker, Yahoo, Yahoo ۳۶۰, Orkut, Technorati, Last.fm, ۴۳Things, ۴۳Places, All Consuming
برای دیدن پروفایل من در سرویسهای ارکات و یاهو ۳۶۰ باید در همان سرویسها یک شناسهٔ کاربری داشته باشید.
نام وبلاگ
در مورد نام وبلاگ هم در همان یادداشتی که پیوندش را در بالا نوشتم، توضیحاتی داده شده است که مستقیماً برای دسترسی آسان اینجا کپیاش میکنم :
«اما نام وبلاگ. ایدههایی که باعث شد که چنین نامی برای این وبلاگ انتخاب کنم را در پست دیگری به تفضیل شرح دادهام. حال کمی در مورد خود عبارت. «سیگنال به نویز» (Signal to Noise) در اصل عبارتی فنی است که در علومی چون مهندسی برق کاربرد دارد و نسبتی است که از تقسیم کردن توان سیگنال (پیام یا اطلاعات مفهومدار) بر روفهٔ پسزمینهای (Background Noise) حاصل میشود. در اصل، فکر میکنم (بعنوان یک مهندس کامپیوتر و نه مهندس برق) که کارآیی انتقال دادهها و اطلاعات با چنین نسبتی وابسته باشد؛ یعنی هر چه این نسبت بزرگتر باشد، انتقال از سلامت بالاتری برخوردار خواهد بود. اما این عبارت در شکل غیررسمی هم استفادههایی دارد؛ در مباحثی که بر روی وبگاهی در اینترنت بین افراد (بخصوص در وبگاههایی که دسترسی به آن و بیان نظر در آن برای همه آزاد است) شکل میگیرند، اغلب پیش میآید که افرادی حرفهایی خارج از بحث یا پرسشهایی نامربوط را مطرح میکنند که در روند پیشروی بحث اصلی اختلال ایجاد میکند. این عبارت در چنین مفهومی نیز کاربرد دارد.
همچنین، «Signal to Noise» نام ترانهای از آهنگساز پراهمیت انگلیسی، پیتر گابریل، نیز هست. این ترانه که در سکانس نبرد اولیه در فیلم دار و دستههای نیویورک نیز استفاده شده، ترانهای است به نسبت طولانی که ساختار پیچیدهٔ آن را ترکیبی ماهرانه از سازهای زهی و الکترونیک در کنار همخوانی مقطعی هنرمند فقید نصرت فاتح علیخان، بوجود آورده و یکی از بهترین آثار موسیقی راک است که تا به امروز شنیدهام. امیدوارم بتوانم در مورد این ترانه مطلبی جداگانه بنویسم. اما اگر بخواهم دلیلی که برایم خیلی مهم است (بجز از نظر موسیقایی) را اینجا خلاصه کنم، باید بگویم که توصیفی دقیق و شخصی و عمیق است در دنیایی که هیچ چیز در آن مانا نیست و همه چیز در مرز فروپاشی مفهومی است.
اما چرا با وجود اینکه معادلهایی برای کلمات Signal و Noise وجود دارند و من هم در آن یادداشت دیگری که پیشتر به آن اشاره شد از آنها استفاده کردهام، در نام وبلاگ از آنها استفاده نشده است؟ دلیلش عمدتاً این است که حسی که این دو کلمه در کنار هم دارند و آن استعاراتی که از معانی فنی و غیررسمی آن برمیخیزد در عبارت «پیام به روفه» هیچگاه تجلّی نمییابد.»