«معادلات»
دوشنبه, بهمن ۲۳م, ۱۳۸۵پیشکش ن.
که این داستان را بیش از من خوانده و دوست داشته است.
ش.
گفت هوس خرید کردم. گفتم چی. خرت و پرت، خرده و ریزه. چهار طبقه بود تا پایین. پلهها که تمام شد، توی کوچه بودیم. پشت موبایل گوش داد به پیامی که گذاشته بود. زنگ نزده بود و گوشی هم روی منشی تلفنی بوده. […]