۲۱ سال…
شنبه, تیر ۲۳م, ۱۳۸۶«بر موجْ زاده شدم،
و باری
این خودْ آغازی بود بر پایان من؛
که پدرانِ موجآفرینام،
- چون خدایان دروغینِ اُلمپ –
هرگز تصوّری از سرکوفتن نومیدانهٔ موج،
به تنِ سختِ صخرههای مرجانی
نداشتهاند.»
* یادداشت اینکه قطعهای است بس قدیمی از شعری چهارقطعهای که سه قطعهٔ دیگرش را امروز دیگر نمیپسندم. حتّی همین قطعه هم بیش از حد شاملویی است و حال […]