بایگانی موضوعی "زندگی"

به‌روزرسانی شبانه

پنجشنبه, آذر ۲م, ۱۳۸۵

الان که این یادداشت را می‌نویسم بر خلاف خیلی شب‌های دیگر، دیروقت نیست، امّا تنها یک جور حس بی‌حوصلگی خاص باعث شده که بر خواب غلبه و وبلاگ‌های دوستان و غریبه‌ها را زیر و رو کنم. دیشب تا نیمه‌شب مشغول به‌روزرسانی نرم‌افزار در سایت مشتری بودیم. امروز هم تا حدود ساعت ۲۰ آنجا بودم. بر […]

در میان کتاب‌ها

شنبه, مهر ۱۵م, ۱۳۸۵

تازگی‌ها حال و حوصله‌ام برای خواندن برگشته و در وقت آزادم - که اکنون بیشتر شب‌هاست - کتاب می‌خوانم. خواندن روزنامه را که به‌کل ترک کرده‌ام. ترجیح می‌دهم خبرها را بطور انتخابی روی اینترنت بخوانم تا آمیخته به پروپاگاندای روزنامه‌ای! بگذریم…کتاب‌ها رفقای باوفاتری هستند.
بنابراین چند یادداشت بعدی در مورد کتاب و کتاب خواندن خواهد بود. […]

و بالاخره…کار…

شنبه, مهر ۱۵م, ۱۳۸۵

بعد از یک ماه دنبال کار گشتن، بالاخره توانستم جایی استخدام شوم. دو هفته‌ای می‌شود که سر کار می‌روم. شرکتی است تولیدکنندهٔ نرم‌افزار و من در بخش آزمون، کنترل کیفیت و پشتیبانی مشغول‌ام. فعلاً دوران آزمایشی را می‌گذرانم و هنوز قراردادی نبسته‌ام. وظایف این بخش همانطور که اسم‌اش پیداست آزمایش نرم‌افزار تولیدشده توسط بخش توسعهٔ […]

در تهران…

شنبه, مرداد ۲۸م, ۱۳۸۵

پروژه‌ام را در آخرین مهلت ممکن دفاع کردم (اگر پشت فیلتر نیستید می‌توانید عکسهای مراسم دفاعیه را در صفحهٔ فلیکر من ببینید). تقریباً یک ماهی می‌شود. چند هفته‌ای است که تهرانم. کامپیوترم را نیاورده‌ام و بنابراین مجبورم از کامپیوتر قراضه‌ای استفاده کنم که چند وقت پیش برای استفاده‌های خیلی ابتدایی در زمانی که به تهران […]

اجبار دلنشین

شنبه, تیر ۳م, ۱۳۸۵

دوستی دارم به نام هـادی که دوست محشری است. توجه تو را همیشه به آنچه جلب می‌کند که عادت کرده‌ای از کنارش بی‌تفاوت بگذری، چیزهایی که به اهمیت‌شان آگاه نبوده‌ای و سوالهایی که از هر پاسخی مهمترند. دست‌اندرکار هنر طراحی و گرافیک است و دوستدار فناوری و ایده‌های بکر. در یک کلام، دوستی است که […]